یک سال سخت در انتظار اکران عمومی با فیلم های بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر!
- شناسه خبر: 5050
- تاریخ و زمان ارسال: 24 بهمن 1403 ساعت 04:30
- بازدید : 9 بازدید
- نویسنده: مدیر سایت

حمایت ارگان ها از خیل فیلم هایی که در شعار و روی کاغذ تنها توانستند با ترسیم اهدافشان به بودجه دست پیدا کنند و در ساخت هیچ برتری ویژه ای نداشتند تا با ساخت یک فیلم جذاب ، مقدمات جذب مخاطب را هدف قرار دهند، تیر خلاص به ارتباط مخاطب و سینما بود ، از دیگر سو ، کمدی های سری دوزی که لبه ی دیگر قیچی انحطاط سینمای ایران هم با دو فیلم « کفایت مذاکرات » و «صدام » اگر چه به نسبت ارگانی ها ، پرفروش نشان می دهند و ظاهرا ظرفیت های بالای فروش را دارند اما به خاطر نبود آن خلاقیت در روایت یا ایده پردازی بدیع یا به روز بودن اجتماعی ، نمی توانند رکورد شکن و شگفتانه ی فروش باشند ، مگر به مدد بلیط خریدن های فله ای یا گران شدن بلیط ، به یاد بیاوریم که اگر قرار بود عطاران در فضای فانتزی و شوخی های بی پروای جنسی، بفروشد ، فیلم «قیف » با آن شکست مفتضحانه روبرو نمی شد ، با این وصف آینده ی فیلم بسیار ضعیف «آنتیک» علیرغم حضور عنصر فروش این سالهای سینمای کمدی ، پژمان جمشیدی معلوم است.
در میان فیلم های مسابقه با مضمون اجتماعی هم با فیلم هایی فیک و دروغین با ژست اجتماعی مواجه هستیم که هیچ کدام نتوانستند ترسیم درستی از وضعیت امروز مردم ایران را روی پرده بیاورند و اگر هم با این ادعا به تماشاگر شناسانده شده بودند در اجرا الکن ماندند.
حوزه هنری با دو فیلم «ناتور دشت» و «تاکسیدرمی» به دنبال روایت داستانی اجتماعی در حال حاضر و گذشته ی تاریخ معاصر در اندازه، ایده یک خطی خود هم فاقد کشش دراماتیک اند و علیرغم بودجه های بسیار بالای میلیاردی در تولیدشان از جامعه ی امروز و اتفاقات رخ داده تاریخی خود عقب مانده اند و به همین دلیل ذهن پویای مخاطبی که پیشرو تر است اساسا این گونه فیلم ها را پس می زند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان هم با دو فیلم «زیبا صدایم کن» و «چشم بادومی،» نسخه بی کیفیت و تکراری از اثرگذاری پدران در زندگی دخترهایشان را به مخاطب نشان می دهند و نسل امروز نوجوان و جوان با این فیلم های سفارشی با پایان های خوش تحمیلی و امیدهای تزریقی نزدیکی ندارد.
تصویر شهر با فیلم «مرد آرام» که در ساختار یک تله فیلم تاریخ گذشته است به اکران پا گذاشته ، فیلمی که هیچ عنصر جذابیتی برای درگیر شدن مخاطب ندارد، از بازی ها بد تا موقعیت های بی منطقی که در آن گنجانده شده است.
دو فیلم «شمال از جنوب غربی» و «پیشمرگ » محصول روایت فتح، هرکدام به دلیل مشکلات جدی در فیلمنامه علیرغم بودجه و تجهیزات بالای جنگی ، برای مخاطب امروز سینما، ملال آور خواهد بود ، اتفاقی که در اکران برای «آسمان غرب » اقتاد و به شکست سخت آن انجامید . سازندگان این آثار فراموش کرده اند بازیهای کامپیوتری جنگی که رابگان و پر دسترس در گوشی های همراه عمده ی مخاطبان این نوع سینما یافت می شود هیجان بالا و ریتم سریعتری دارند و مخاطب خود یک طرف این تعقیب و گریزها و جنگ و درگیری هاست و لذت بیشتری می برد .
و از همه مهم تر ،
بنیاد سینمایی فارابی که در سه سال مدیریت نا کارآمد پیشین ، تبدیل به محلی برای ارتزاق سینماگرانی محدودی شد که با وجود اینکه تجربه نشان داده بود نمی توانند فیلم هایی در خور تماشاگر پیشرو ایرانی بسازند اما همچنان فضا برای فیلم ساختن آنها مهیا بود.
تجربه جشنواره چهل سوم برای رییس فعلی سازمان سینمایی یک نمونه نزدیک از عدم ارتباط مدیریت سینمایی با بدنه سینماگران مستقل است، وقت آن رسیده که به دور از سازوکارهای غلط دوره پیشین، شرایط برای ساخت فیلم برای همه سینماگران با سلایق گوناگون و فرصت ها برای حمایت از فیلم های اول در یک شرایط برابر مهیا شود ، نه اینکه باز افرادی را در این شوراها منصوب کنند که ابتدا به دنبال راهی برای نفوذ خود باشند! در اگر بر همان پاشنه ی قبل بچرخد وای به حال این سینما … بدا به حال فرهنگ و هنر در حال احتضار