گربه سیاه ؛ به خاطر یک مُشت فالوور
- شناسه خبر: 960
- تاریخ و زمان ارسال: 16 دی 1400 ساعت 07:52
- بازدید : 244 بازدید
- نویسنده: مدیر سایت
«گربه سیاه» برای کارگردانش که با سینما آشنا است اتفاقی تازه و شروع دیگری است که خودش هم متوجه موقعیت شده است، هرچند که کار ویژه و پلان خارق العاده یا بازی چشمگیری نگرفته است اما در اندازه خودش توانسته فیلم شسته و رفته ای را بسازد و نقد نسبتا جدی به پدیده شاخ اینستاگرامی داشته باشد به طوری که حتی یکی از همین شاخ های اینستاگرامی این روزها فیلم سینمایی که ساخته بود را روانه اکران کرد اما نتوانست به فروش خوبی دست پیدا کند و نشان داد مخاطب های میلیونی اینستاگرام نمی توانند تضمین فروش یک فیلم در سینما باشند.
تا اینجا موضوع «گربه سیاه» با توجه به بروز بودنش امتیاز خوبی می گیرد، پسر جوانی که از شهرستان برای کار به تهران آمده است اما همزمان با کار پیک موتوری، پیج شخصی اش را مشابه شاخ های اینستاگرامی آپدیت می کند و در گیرودار با سلبریتی بهرام رادان می تواند فالوور میلیونی جذب کند و …. مشکل از جایی شروع می شود که فیلمنامه آن انسجامی که باید داشته باشد را ندارد و گاهی به قدری شاخ و برگ اضافه می کند که هدف اصلی زیر سوال می رود و این پراکندگی روایت و گنجاندن یک سری پلان ها مانند آمدن رضا یزدانی به مهمانی شب و … ضرورتی برای پیشبرد داستان ندارد، در حالی که روند پیشرفت آن پسر شهرستانی به مراتب مهم تر از داستان رها است و رها آدمی است که تکلیفش با خودش معلوم نیست اما وحید مشخص است که چه می خواهد!
«گربه سیاه» می توانست لحن گزنده تری داشته باشد و در جای قضاوت هم بنشیند اما در آخر وقتی وحید با تشویق مردم بدرقه می شود نشان از زوال مردمی است که این شاخ ها را دنبال می کنند hlh فیلم این زوال را با سیلی یادآوری نمی کند.