آنورا؛ به جز بغض چه در دل داری؟!
- شناسه خبر: 4683
- تاریخ و زمان ارسال: 5 دی 1403 ساعت 04:51
- بازدید : 77 بازدید
- نویسنده: مدیر سایت

«آنورا» قصه زنی تن فروش با همین نام را روایت می کند که به واسطه آشنایی اش به زبان روس با یک جوانی روسی به اسم ایوان ارتباط برقرار می کند و در ادامه رابطه با پیشنهاد ازدواج او مواجه می شود، ازدواجی که بدون اطلاع خانواده ایوان انجام می شود که مخالفت خانواده ایوان را به دنبال دارد.
فیلم در ابتدا نگاه نقادانه ای به رویای گرین کارت آمریکا دارد، رویایی که ایوان مانند بسیاری از جوان های سراسر دنیا در ذهن دارد تا به آن دست پیدا کند و بتواند در رویای خود و در کنار ثروت پدر برای فرار از کار در روسیه، زمانش را صرف یک زندگی سرخوشانه پر از سکس،مصرف الکل،مهمانی،سفر و بازی کند، سبک زندگی ای که خانواده برای او در ذهن ندارد.
آنی با بازی خوب مایکی مدیسون اما شخصیتی مهربانانه و قابل انعطاف دارد که در سودای یک زندگی ایده آل می خواهد با ایوان ادامه دهد و حتی در خود می بیند که نگاه خانواده ایوان را به خود تغییر دهد اما با برخورد سرد آنها و برای حفظ غرور خود به خواسته آنها تن می دهد، چراکه از سوی دیگر با مردی مواجه می شود که در برابر مشکلات نمی تواند از خود شایستگی برای پافشاری نشان دهد.
مشکل فیلم از جایی شروع می شود که می خواهد لحن کمدی به خود بگیرد و موقعیت تلخ خود را با درگیری در خانه به شکل کمدی اجرا کند یا فضای دنبال بازی به خود بگیرد، آن هم در موقعیتی که شخصیت ها و مخاطب در یک چالش گیر می کنند.
فیلم روایتش ساده و روان جلو می رود اما فراز و فرود داستانی کمی دارد و به همین دلیل است که بیشتر به فیلم های شبه پورنوگرافی تبدیل می شود که عمق داستانی ندارد و بار جنب و جوش داستانی در یک سوم انتهایی فیلم برگزار می شود، در حالی که می شد در طول فیلم تا رسیدن به لحظه ازدواج، تردید را در شخصیت آنی نهادینه کرد.
«آنورا» فیلمی نیست که شایسته این میزان جایزه مهم و توجه منتقدان جهانی باشد و تاریخ سینما هم ثابت کرده که فیلم خوب است که در یادها می ماند و جوایز نمی تواند آن اثر را ماندگار کند اما «آنورا» یک سکانس خوب و اثرگذار در پایان دارد، جایی که آنی بعد از اینکه انگشتر نامزدی اش را می بیند، متوجه می شود که سهمش از این دنیا ، تنها می تواند همان ماشین ساده قدیمی کارمند خانواده ایوان باشد و یک مرد معمولی طبقه پایین و از جنس خود و نه آن خانه و خانواده اشرافی که مهمان مدت کوتاهی از آن سبک زندگی شد و خیلی زود از دست داد و بغضی که در آخر می ترکد.